تعریف اخلاق
کارهای نیک و بدی که از انسان سر می زند ، ممکن است با اراده و اختیار انجام شود، یا از روی تقلید از دیگران صادر شود. مثلاً ممکن است انسانی راستگو یا مهمان نواز باشد، ولی این اعمال نیک، دارای ریشه ثابت در نفس و جان او نباشد، بلکه به صورت تقلیدی از دیگری از او صادر شود. بدین معنی که شخص راستگو بوده، این انسان هم تحت تأثیر او واقع شده، و به تقلید از او، سخنی را به صدق و راستی بر زبان آورده است. یا مثلاً رفیق یا برادرش مهمان نوازی و گشاده دستی نشان داده اند و به دیگری احسان کرده اند، و این انسان هم بر اساس تأثیرپذیری و تقلید از آن ها، دست به احسان و انفاق گشوده است.
پس اگر چه این شخص اعمال نیک انجام داده، و اگرچه می توان و باید به اعمال نیک او اذعان داشت، ولی صدور این اعمال نیک، ریشه از نفس او نداشته، بلکه از روی تأثیر و تأثر و تقلید و پیروی از دیگران بوده است. معلم و فیلسوف اخلاق، پیرامون این گونه اعمال و افعالی که از انسانی به صورت تقلید از دیگران صادر می شود، بحث نمی کند.
بلکه فیلسوف و معلم اخلاق از آن دسته اعمال و افعالی سخن می گوید و بحث می کند که ریشه و سرمنشأ آن، در نفس انسان باشد. مثلاً انسان راست می گوید، بدان جهت که این راستگویی مستند به صفتی است که در نفس و روح و جان او، ریشه و سرچشمه ثابت دارد.
با توجه به آن چه بیان شد، اکنون می توانیم به یک تعریف کلی و عمومی از «اخلاق» دست یابیم:
آن سلسله صفاتی که در نفس و روح انسان ، ثابت و ریشه دار است و منشأ صدور اعمال نیک همچون راستگویی و انفاق ، یا اعمال همچون دروغگویی و خست می شود، « اخلاق» نامیده می شود.
منبع: محمدی گیلانی، به کوشش جعفر سعیدی، درس های اخلاق اسلامی ، ص22-23.